توسط این برنامه و با حرکت هماهنگ متن ترانه با موسیقی، از آواز خواندن به همراه دوستان خود لذت ببرید.
نمایش زیرنویس آهنگ های خارجی و ایرانی با قابلیت قطع کردن صدای خواننده و خواندن به همراه آهنگ.
اگر میخواهید علاوه بر آنکه به موزیک مورد علاقه خود گوش فرا می دهید همزمان با آن متن شعر را نیز مشاهده کنید و بخوانید، این برنامه به صورت بسیار زیبا برای شما متن آهنگ ها را به نمایش خواهد گذاشت و دارای همگام سازی فوق العاده با آهنگ ها می باشد و به همین دلیل کاملا متن با آهنگ هماهنگ است.
پرورش قدرت ذهنی زمان زیادی میخواهد.
تقویت قدرت ذهن مستلزم ممارست هرروزه است و باید خودتان را وادار کنید قویتر شوید، خوشبینی واقعگرایانه را حفظ کنید، و حدو مرزی برای سلامتیتان تعیین کنید. آدمهایی که ذهن قوی دارند وقتشان را با غصه خوردن برای خودشان یا قدرتنمایی برای دیگران تلف نمیکنند.
چهطور میفهمید کجای این طیف قرار دارید؟ ما از ایمی مورین، رواندرمانگر و نویسندهی"۱۳ کار که آدمهایی با ذهن قوی انجام نمیدهند"، پرسیدهایم.
مورین این ۲۱ ویژگی را که نشان میدهد ذهن شما قویتر از متوسط است با ما به اشتراک گذاشتهاست. ما فهرستی از آنها را از زبان خودش در ادامه آوردهایم:
۱. تعادل احساس و منطق را برقرار میکنید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند میدانند احساسات چهطور تفکرشان را تحت تاثیر قرار میدهد. آنها در تلاش برای گرفتن بهترین تصمیمهای ممکن، تعادل احساس و منطق را برقرار میکنند.
۲. رفتار مولد را انتخاب میکنید.
با اینکه بهانهتراشی، گلایه از دیگران، و خودداری از شرایط سخت وسوسهانگیز است، اما آدمهایی که ذهن قوی دارند وقت تلفکردن برای فعالیتهای غیرمولد را نمیپذیرند.
۳. با اطمینان احساس میکنید میتوانید خودتان را با تغییر وفق بدهید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند میدانند با اینکه تغییر ناراحتکننده است، ولی قابل تحمل است. آنها به جای مقاومت در برابر تغییر، انرژیشان را صرف سازگاری با آن میکنند.
۴. با ترسهای بازدارنده روبهرو میشوید.
آدمهای قویذهن نیازی ندارند به ترسهایشان غلبه کنند چون میتوانند با چیزهای دیگری خودشان را به دیگران اثبات کنند، اما با این حال سعی میکنند با ترسهای بازدارنده روبهرو شوند.
۵. از اشتباهاتتان درس میگیرید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند اشتباهاتشان را پنهان یا توجیه نمیکنند. بلکه از آنها درس میگیرند.
۶. خوپسندی را با خودبهبودی تعدیل میکنید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند خودشان را همانطور که هستند میپذیرند، و در عین حال برای پیشرفت شخصی احساس نیاز میکنند.
شادی برای موفقیت دیگران.
۷. موفقیتهای دیگران را واقعا جشن میگیرید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند با اطرافیانشان-به جای رقابت- همکاری میکنند آنها تصور نمیکنند موفقیت آدمهای دیگر دستاوردهای خودشان را کوچک جلوه میدهد.
۸. از زندگی مطابق ارزشهایتان راضی هستید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند نسبتا آسان تصمیم میگیرند، چون اولویتهایشان را میدانند و مطابق ارزشهایشان زندگی میکنند.
۹. روی تقویت مهارتهایتان تمرکز میکنید نه به رخکشیدن آنها.
درست است که بعضی آدمها به دنیال تایید دیگران هستند، اما آدمهایی که ذهن قوی دارند کمتر نگران تایید دیگران هستند. درعوض، برای بهترشدن انگیزهی ذاتی دارند.
۱۰. همسو با باورهایتان زندگی میکنید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند با خودشان روراست هستند. کلامشان با رفتارشان همسو است.
۱۱. سختیهای زندگی را فرصتی برای رشد میبینید.
با اینکه سختی باعث میشود بعضیها از کوره در بروند، اما آدمهایی که ذهن قوی دارند اجازه میدهند سختیها آنها را بسازند.
۱۲. خودباوریتان به کسی که هستید بستگی دارد، نه آنچه بهدست آوردهاید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند چه ببازند چه ببرند درمورد خودشان احساس خوبی دارند.
به یاد داشتهباشید این یک ماراتن است نه دوی سرعت.
۱۳. استقامت برای بهترین نتیجه را تمرین میکنند.
آدمهایی که ذهن قوی دارند اهدافشان را مانند ماراتن در نظر میگیرند نه دوی سرعت. آنها تمایل دارند درد کوتاهمدتی را که میتواند دستاوردی بلندمدت داشتهباشد تحمل کنند.
۱۴. بعد از شکست به راحتی خود را بازمییابید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند شکست را ته خط نمیبینند. درعوض، از تلاشهای بیفرجام آگاهی کسب میکنند که شانس موفقیتهایشان را در آینده افزایش میدهد.
۱۵. یک خوشبین واقعگرا هستید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند میتوانند لایهی نقره را جستوجو کنند و به نیمهی درخشان شرایط سخت بیندیشند اما اجازه نمیدهند تمایلات خوشبینانه چشمشان را به واقعیت ببندد.
۱۶. مسولیت شخصی انتخابهایتان را میپذیرید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند بیدلیل خودشان را شماتت نمیکنند، اما مسولیت کامل اعمالشان را میپذیرند.
۱۷. شکرگزاری میکنید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند به جای اینکه جار بزنند بیشتر نیاز دارند، شکر میکنند که بیش از نیازشان دارند.
۱۸. روی چیزی تمرکز دارید که میتوانید کنترل کنید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند در زندگی مولد و موثر هستند چون نبوغ و تواناییشان را صرف چیزهایی میکنند که میتوانند کنترلشان کنند.
۱۹. فعالانه به حل مشکلات میپردازید.
آدمهایی که ذهن قوی دارند بیش از حد به مشکلات فکر نمیکنند-درعوض، راهحلهایی ابداع میکنند.
۲۰. پذیرای یادگیری از هرچیزی هستید که در اطرافتان وجود دارد.
آدمهایی که ذهن قوی دارند، دائما در حال یادگیری از موقعیتها و آدمهایی هستند که هرروز با آنها روبهرو میشوند.
۲۱. به جای پوشاندن نقاط ضعفتان روی آنها کار میکنید.
با اینکه خیلیها سخت تلاش میکنند تا نقصهایشان را پنهان کنند، اما آدمهایی که ذهن قوی دارند انرژیشان وقف بهبود بخشیدن به کاستیهایشان میکنند.
شغل های که در ادامه ذکر می شود، ۱۰ شغلی هستند که در حالی که نیاز به مدرک تحصیلی برای آن ها نیست، بالاترین حقوق را به خود اختصاص می دهند.
* خبرنگاری
میانگین حقوق: ۴۹٫۱۱۷ دلار
در حالی که امروزه بیشتر نویسندگان دارای مدرک تحصیلی هستند، می توان در این بازار کار بدون مدرک موفق شد. فقط نیاز به قلم روان و داستان خوب است.
مقاله نویس مجله تایمز کیتلین موران، دارای مدرک رسمی تحصیلات نبود و در سن ۱۶ سالگی شروع به نوشتن برای مجله موسیقی کرد و برنده چندین جوایز نویسندگی شد.
* امنیت نظامی
میانگین حقوق: ۵۵٫۶۸۷ دلار
این شغل بیشتر به هوش ترساندن و آمادگی جسمی بستگی دارد و به آموزش هایی که در نیروهای مسلح دیده می شود.
* اداره کننده مواد زائد خطرناک
میانگین حقوق:۵۸٫۱۲۷ دلار
کارخانه های مخصوص، فرآورده های جانبی که از بیمارستان ها تا کارخانه های تولید ماده ضد آفت ایجاد می شود را پاکسازی می کنند. به این دلیل که در این شغل باید ظرافت و دقت زیادی به کار ببرند، حقوق آن بالا است.
* مدیریت منابع انسانی
میانگین حقوق: ۶۱٫۲۸۵ دلار
شاید باشکوه ترین شغل در محیط کاری و دفاتر نباشد، ولی مدیریت منابع انسانی پرکاربردترین کار می تواند باشد. باید دقت کنند که همه کارهای دفتر به راحتی انجام شود، تمام کارمندان به موقع حقوق دریافت کنند و راضی باشند.
* کنترل ترافیک هوایی
میانگین حقوق: ۶۴٫۹۸۳ دلار
کنترل ترافیک هوایی بین المللی دوره های آموزشی برای افراد علاقه مند برگزار می کند که حداقل ۵ ماه تا ۱۱ ماه طول می کشد.
* کارمند انرژی هسته ای
میانگین حقوق: ۷۰٫۵۰۲ دلار
در حالی که اکثر کارمندهای انرژی هسته ای دارای مدارک بالا هستند، بخش هایی از کار هست که نیاز به تکنیک بالا دارد و دوره های آموزشی برای آن برگزار می شود.
* کارگر نفت فلات قاره-پلات فورم
میانگین حقوق: ۷۸٫۰۸۳ دلار
کار کردن در دکل می تواند شغل بسیار خطرناک و طولانی باشد. شیفت کار ۱۲ ساعت است و ماه ها در دکل باید بمانند.
* سوداگر، بازرگان
میانگین حقوق: ۸۳٫۹۸۵ دلار
تعداد زیادی از بازرگان ها بعد از اتمام مدرسه مشغول به کار شده اند. نیاز به ذهن ریاضی و روابط عمومی بالا و استعداد در خوب صحبت کردن بیشتر از مدرک است.
* معدن کار
میانگین حقوق: ۸۹٫۱۴۶ دلار
همانند کار در دکل نفتی این شغل نیز ماه ها طول می کشد. بیشتر صنعت این شغل در کشور های مختلف است و اگر فردی علاقه به این کار داشته باشد، باید توان و شرایط زندگی کردن در کشورهای دیگر را داشته باشد.
* معامله گر سهام
میانگین حقوق: ۹۴٫۲۴۱ دلار
اگر فروشنده (معامله گر) خوبی باشید، می توانید در بازار سهام، شغلی که نیاز به مدرک نداشته باشد، پیدا کنید.
آیا گاهی فراموش می کنید که دسته کلیدتان را کجا گذاشته اید یا سر امتحان های مهم پاسخ سوالات را به خاطر نمی آورید؟ خوشبختانه یک سری کاریی وجود دارد که با انجام آنها می توانید حافظه تان را بهبود ببخشید.
قبل از آزمون مهم بعدی تان، سعی کنید تا چند تا از این تکنیک های معتبر تقویت حافظه را امتحان کنید. این استراتژی هایی که به لحاظ عملی و پژوهشی اثبات شده اند می توانند تا حد زیادی باعث تقویت حافظه شوند، به خاطر آوردن را بهتر و بیشتر کنند، و نیز باعث افزایش حفظ و نگهداری اطلاعات شوند.
1- کل حواس و توجه تان را معطوف مطلبی کنید که در حال مطالعه آن هستید.
توجه؛ یکی از مولفه های اصلی و عمده حافظه است. به منظور اینکه اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلندمدت منتقل شوند، شما باید عملا به این اطلاعات دقت و توجه کنید. سعی کنید در محیطی به دور از عوامل مزاحم و برهم زننده آرامش و تمرکزتان همچون تلویزیون، موسیقی و سایر عوامل مختل، مطالعه کنید.
2- با پایه ریزی برنامه ای منظم برای مطالعه دروس هر جلسه از روی هم انباشته شدن آنها خودداری کنید.
طبق مطالعه بژروک (2001) مطالعه مطالب در طول جلسات، مدت زمان کافی که برای پردازش اطلاعات نیاز دارید را در اختیارتان قرار می دهد. این تحقیق نشان می دهد دانشجویانی که به طور مرتب و منظم مطالعه می کنند عملکرد خیلی بهتری دارند نسبت به افراد که همه را روی هم انباشته می کنند.
3- اطلاعاتی که مطالعه می کنید را دسته بندی و مرتب کنید
محققان دریافته اند که اطلاعات در حافظه در دسته ها و گروه های مرتبط طبقه بندی می شوند. شما می توانید با مرتب کردن و دسته بندی مطالبی که مطالعه می کنید از این مشخصه مغز حداکثر بهره را ببرید. سعی کنید تا مفاهیم و عبارات مشابه را با هم گروه بندی کنید، یا از یادداشت ها یا مطالب کتابی که مطالعه می کنید خلاصه ای تهیه کنید تا به شما در گروه بندی مفاهیم مرتبط کمک کند.
4- از ابزار و فنون کمک حافظه برای افزایش و تقویت آن استفاده کنید
ابزارهای کمک حافظه، تکنیک هایی است که اغلب دانش آموزان و دانشجویان برای مساعدت و یاری به نیروی حافظه از آنها بهره می گیرند. روش کمک حافظه صرفا روشی برای به خاطر سپردن اطلاعات است. برای مثال، شما ممکن است در تیمی مشارکت کنید که باید موارد خاصی را به خاطر داشته باشید تا بتوانید عملکرد خوبی داشته باشید.
بهترین روش کمک حافظه برای شما این است که برای به خاطر سپردن این موارد از تصاویر و تصویرپردازی مثبت، چیزی جدید و بدیع یا حتی تبدیل آن به چیزی مضحک و خنده دار استفاده کنید. ممکن است آن را تبدیل به شعر، جو یا حتی نظم و قافیه دارش کنید تا بهتر بتوانید بخشی از اطلاعات را حفظ کنید.
5- اطلاعاتی را که مطالعه می کنید شرح و توضیح و مرور کنید.
به منظور به یادآوری اطلاعات، شما باید آنچه را مطالعه می کنید به رمز درآورید تا وارد حافظه طولانی مدت تان شود. یکی از موثرترین و کاراترین تکنیک های رمزگذاری شناخته شده، مرور و دوره مو به مو و با ذکر جزئیات است. مثالی برای این تکنیک می تواند خواندن تعریف یک اصطلاح کلیدی باشد، مطالعه تعریف و معنای آن اصطلاح و سپس خواندن توضیحات و توصیفات بیشتر و با جزئیات بیشتر درخصوص معانی آن اصطلاح خاص باشد. بعد از چند بار تکرار این فرآیند، به احتمال زیاد متوجه می شوید که به خاطر آوردن و یادآوری این اطلاعات برایتان بسیار ساده تر می شود.
6- اطلاعات جدید را به چیزهای که پیش از این می دانستید ربط دهید
زمانی که مطالب ناآشنا و جدید را مطالعه می کنید، زمانی را صرف کنید تا ارتباطی بین این مطالب جدید و آنچه قبلا می دانستید برقرار کنید. با ایجاد رابطه بین مطالب و موضوعات جدید و آنچه از قبل در ذهن و حافظه تان وجوددارد، می توانید احتمال یادآوری و به خاطر آوردن اطلاعاتی که به تازگی آموخته اید را تا حد بسیار زیادی افزایش دهید.
7- مفاهیم را برای تقویت یادآوری و به خاطر سپردن در ذهن مجسم و متصور بسازید
افراد بسیاری از این شیوه مطالعه به روش تجسم و تصویرسازی فواید بسیاری برده اند. به تصاویر، جدول ها، شکل ها و سایر نمودارها، طراح های کتابی که مطالعه می کنید دقت و توجه کنید. اگر چنین الگوها و علائمی را در اختیار ندارید تا به شما در حفظ مطالب کمک کنند، سعی کنید خودتان از این دست نمودار، جدول و شکل ها تهیه کنید. در حاشیه کتاب یا دفتر یادداشت تان نمودار یا شکل بکشید یا از ماژیک های شبرنگ استفاده کنید یا حتی می توانید از خودکارهایی با رنگ های متفاوت استفاده کنید تا موضوعات مرتبط را در مطالب چاپی که مطالعه می کنید گروه بندی یا دسته بندی کنید.
8- مفاهیم و مطالب جدید را برای فرد دیگری توضیح یا حتی درس دهید.
پژوهش ها ثابت کرده اند که خواندن مطالب با صدای بلند به طور قابل توجهی به خاطر سپردن مطالب را بهبود و تقویت می کند. روان شناسان و آموزگاران بر این باورند که آموزش مفاهیم جدید به دیگران باعث افزایش و تقویت درک و فهم همان مطالب و یادآوری آن می شود. شما می توانید از این شیوه در مطالعات و هنگام درس خواندن خودتان استفاده کنید. به این منظور اطلاعات و مفاهیم جدید را به یک دوست و یا هم کلاسی تان آموزش و برای او توضیح دهید.
9- به اطلاعات یا داده های مشکل توجه ویژه تری داشته باشید.
آیا تاکنون متوجه شده اید که گاهی به خاطر آوردن اطلاعات اول یا آخر یک فصل بسیار ساده تر است؟ پژوهشگران دریافته اند که ترتیب و نظم اطلاعات نقش بسزایی در به خاطر سپردن و باز یادآوری آنها دارد، که به عنوان تاثیر توالی و ترتیب موقعیت شناخته شده است.
در حالی که به خاطر آوردن اطلاعات میانی می تواند سخت تر و دشوارتر باشد، شما می توانید با صرف زمان بیشتر برای مرور و آموختن این گونه اطلاعات بر این مشکل فائق بیایید. استراتژی دیگر این است که آنچه آموخته اید را دوباره بازسازی کنید، این گونه به خاطر آوردن آنها ساده تر می شود. زمانی که با مفاهیم مشکلی برخورد کردید، وقت بیشتری را برای حفظ و درک آن اطلاعات اختصاص دهید.
10- برنامه روتین مطالعه تان را تغییر دهید.
روش فوق العاده دیگری برای افزایش یادآوری این است که برنامه روتین مطالعه و درس خواندن تان را هراز چندگاهی تغییر دهید. اگر عادت دارید در مکان خاصی همیشه درس بخوانید، دفعه بعد که خواستید درس بخوانید سعی کنید محل متفاوتی را برای درس خواندن انتخاب کنید. اگر عصر و شب مطالعه می کنید، سعی کنید هر روز صبح چند دقیقه ای را به مرور آنچه شب قبل خوانده اید اختصاص دهید. با افزودن یک چیز تازه به جلسات درس خواندن و مطالعه تان می توانید تاثیر تلاش تان و نیز بهبود به خاطر آوردن بلند مدت را به طور چشمگیری افزایش دهید.
11- کمی بخوابید.
محققان همیشه عنوان کرده اند که خواب تاثیر بسزایی در حافظه و آموختن دارد. اخیرا پژوهشی نشان داده است که یک خواب کوتاه بعد از آموختن چیزی جدید عملا می تواند به سریع تر آموختن و به خاطر سپردن بهتر شما کمک شایانی کند.
پژوهش دیگری اعلام کرده است که خواب بعد از آموختن چیزی جدید درواقع باعث تغییرات فیزیکی در مغز می شود. موش هایی که از خواب محروم شده بودند بعد از فراگیری یک کار رشد یادگیری کمتری نسبت به موش هایی دارند که خواب مناسب و کافی داشته اند.
بنابراین دفعه بعد که سعی دارید مطلب جدید را یاد بگیرید، حتما سعی کنید بعد از مطالعه، شب خواب خوب داشته باشید.
دفتر خانم دانشور در بالاترین طبقه یک برج در شمال شهر تهران است. جایی که وقتی از پنجره اش بیرون را نگاه می کنی، بیش از نیمی از شهر خاکستری را می توانی ببینی. به گفته خودش تلاش کرده تا حد ممکن دفترش را زنانه دکور کند و از ظرافت های خاصی برای تزیین آن بهره ببرد که به نظر می رسد تا حد بسیار زیادی هم موفق بوده است؛ ترکیب دو رنگ آبی اقیانوسی با قهوه ای و طلایی علاوه بر حس آرامشی که به اتاقش داده، آنجا را بیش از بیش بزرگ و دلباز نشان می دهد. جز تعدادی بشقاب های دیواری با طرح های ایرانی، سنتی و یک تابلوی نقاشی روی دیوارهای اتاق کارش چیزی دیده نمی شود.
میزش هم برخلاف خیلی از مدیران خیلی خلوت و مرتب است و مجموعه همه اینها یعنی اینکه وارد اتاق فردی شده ای که همه چیزش منظم و مرتب و سر جای خودش است. تعدادی مجله و تقدیرنامه هم روی یکی از میزعسلی های مبلمانش بود؛ اما در این اتاق کار زنانه، دو چیز خیلی خودنمایی می کرد؛ اول استفاده بهینه از سازه های تیرآهنی- برای مقاومت برابر زلزله- به عنوان بخشی از دکور اتاق، دوم هم مجسمه ای برگرفته از داستان افسانه ای «سیزیف» که در فضای اتاق خیلی به چشم می امد. به گفته خودش آن را از یک خبرنگار هدیه گرفته.
سیزیف در اساطیر یونان به خاطر فاش کردن راز خدایگان محکوم شد صخره ای بزرگ را روی شیبی ناهموار تا بالای قله ای بغلتاند و همیشه لحظه ای پیش از آنکه به انتهای مسیر برسد، سنگ از دستش خارج می شد و او باید کارش را از ابتدا شروع می کرد. به گفته خودش هرکسی از این مجسمه برداشت خاصی می کند. یکی از آن برداشت نماد افراد موفق را می کند، یکی راجع به تلاش کردن حدس می زند و حتی برخی آن صخره سنگ دایره ای بزرگ را به کره زمین تعبیر می کنند.
این بانوی کارآفرین جزو آن دسته ثروتمندانی است که برخلاف خیلی ها که دارا هستند ولی در حرف های شان از «ندارم، ندارم»های شان بیشتر می گویند، به راحتی از داشته های خود سخن می گوید. صدای نرم و آرامی دارد که در پس آن یک نوع ثبات و اراده محکم و قاطعیت شنیده می شود. فاطمه دانشور، این بانوی موفق و کارآفرین که از اعضای شورای شهر هم است، کسی است که به بهانه موضوع کسب روزی حلال و نقش زنان در این خصوص است به سراغ او رفتیم تا هم از شیوه پولدارشدنش بدانیم، هم نظرش را درخصوص کسب روزی حلال.
اگر خیلی صریح و ساده بخواهم شروع کنم، سوال اولم این است که چه شد وارد فضای کار اقتصادی و پول درآوردن شدید؟
این موضوع به دوران دبیرستان و کودکی من بر می گردد که از همان ابتدا با مطالعه و کتاب خواندن آشنایی داشتم. از دوران راهنمایی به بعد در خانه به خواندن کتاب های غیردرسی تشویق شدم به خصوص من و برادر بزرگ ترم. مشوق ما هم مادربزرگ مان بود. به طور کلی، مادربزرگم که با ما زندگی می کرد در موفق بودن من نقش به سزایی داشت، به خصوص با تعریف داستان های شاهنامه فردوسی به من، بزرگ فکرکردن را یاد داد و بعد از آن دوران بود که من یاد گرفتم، هدف های زندگی ام را بنویسم.
همه هدف های من مالی نوبد و هدف هایی درخصوص امور شخصی و ظاهری هم بوده، چون ایمان داشتم که انسان باید اول از همه خودش را دوست داشته باشد و به فکر آراستگی ظاهرش باشد. برای رسیدن به خیلی از این هدف ها به پول احتیاج داشتم و خب، شرایط مالی خانواده مان خیلی خوب نبود. پدرم کارمند بود و من همیشه اتفاقا تلاش می کردم که بتوان به پدرم کمک کنم نه اینکه به او فشار مال هم بیاورم. از دوران دبیرستان به بعد، همیشه در کنار درس هایم، در خانه کارهایی مثل نقاشی با آبرنگ، گلدوزی، گل سازی و... را هم انجام می دادم تا هزینه تحصیل خودم را دربیاورم و با خودم هم عهد کرده بودم که دانشگاه دولتی قبول شوم تا پدرم زیر بار خرج نرود.
خب، موفق شدید؟
بله وارد دوره لیسانس رشته مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی دانشگاه تهران شدم، با اینکه دوست داشتم پزشکی قبول شوم ولی خب، نشد و در دوره لیسانس دانشجوی این رشته شدم ولی دوره فوق لیسانس به دلیل اینکه دیگر وارد بازار کار شده بودم، مدیریت بازرگانی خواندم. در همین دوران دانشگاه هم کار می کردم. مثلا در ترجمه کتاب ها با تالیفات کمک می کردم و پول در می آوردم. از همان دوران برای خودم این قاعده را گذاشتم که از درآمدم 20درصد آن را پس انداز کنم، حتی در شرایطی ک اوضاع مالی خوبی هم داشتم این رقم را پس انداز می کردم. البته زمانی که در حوزه صنعت (ایران خودرو) کار می کردم، به دلیل حقوق خوبی که داشتم مبلغ بیشتری را پس انداز می کردم.
کارکردن در حوزه صنعت برای شما در آن زمان که خیلی هم کارکردن خانم ها مثل امروز در اماکن صنعتی باب نبود، چطور می گذشت؟
زمانی که من در حوزه صنعت مشغول بودم با سختی های بسیاری مواجه شدم، مثلا مدیران بالادستی من که اغلب آقا بودند، خیلی بداخلاق و سخت گیر بودند ولی با وجود همه اینها، دوسالی که در حوزه صنعت مشغول کار بودم نسبت به دوران دانشگاه چیزهای بیشتری یاد گرفتم.
بعد از دو سال کارکردن در این حوزه، احساس کردم که دیگر چیزی برای یادگرفتنم وجود ندارد و از همان موقع تصمیم گرفتم وارد عرصه کسب و کار بشوم و پول دربیاورم. در همان هدف گذاری های اولیه ام هیچ موقع این دید را نداشتم که باید به همسرم متکی باشم و همیشه به فکر این بودم که خودم چگونه پول دربیاورم. یادم هست که در آن زمان برای سفرهای کاری که به چین سفر می کردم، خیلی ها پدر و مادر را سرزنش می کردند که چرا ازدواج نمی کنم یا مثلا چرا به تنهایی به این سفرها می روم ولی خوشبختانه پدر و مادرم مشکلی با این موضوع نداشتند.
این اتفاقی که از آن حرف می زنید و درواقع جرقه ورود شما به عرصه کسب و کار، مربوط به چه دوران است و شما در آن زمان چندساله بودید؟
اینها همه مربوط به زمان 27-28 سالگی من یعنی حدود 10 سال پیش بود؛ در آن زمان خیلی ها من را عصیان گر می دانستند و به پدر و مادرم ایراد می گرفتند ولی من همه ذهنم را معطوف به کار کردم و با برنامه ریزی که داشتم در فواصل دهه چهارم زندگی ام یعنی بین 30 نا 40 سالگی ازدواج کردم و چهار بچه آوردم و خب الان که نگاه می کنم از خیلی از هم دوره ای های خودم جلوتر هستم. به همین خاطر توصیه من همیشه این است که آدم ها باید تاریخ تولدشان را فراموش کنند و به روح و خواسته های شان توجه کنند چون تن دچار فرسودگی می شود ولی روح است که جاودانه می ماند. چون توجه به سن و سال و عدد، تحرک افراد را کم می کند.
در صحبت های تان به برنامه ریزی برای آوردن چهار فرزند اشاره کردید، چرا این تعداد را انتخاب کردید؟
زمانی که یک فرد آثار زیادی تولید می کند، نگه داری از این آثار سخت و ارزشمند می شود مثلا منِ نوعی که کلی زحمت کشیدم و کارخانه راه انداختم و معدن احداث کردم، نگران این دارایی ها بعد از خودم می شوم. چون بالاخره عمر من محدودیت دارد. افراد خیلی موفق، آینده خیلی دورشان را هم باید ببینند. من برای حفظ داشته هایم مخصوصا در موسسه مهرآفرین احتیاج به کسانی بعد از خودم دارم تا از اینها نگه داری کنند. به همین دلیل فکر کردم این همه کار از عهده یک یا دو فرزند بر نمی آید، تعداد چهار فرزند را انتخاب کردم تا توانایی رسیدگی به امور وجود داشته باشد.
به این ترتیب می توان گفت که برای بچه های تان کمتر حق انتخاب قائل شدید؟
اتفاقا خودم هم مدتی است به این موضوع فکر می کنم که خصوصیت ذاتی آدم ها خیلی تاثیرگذار است و چه بسا آنها نخواهند این کار من را ادامه بدهند ولی سعی می کنم آنها را در فضایی تربیت کنم که مثلا به انجام اموری مثل خیریه مهرآفرین علاقه مند شوند. البته الان یکی از دوقلوهای من که پسری چهارساله است می گوید که در آینده می خواهد وارد کار معدن شود ولی دختر بزرگ ترم روحیه هنری و لطیفی دارد و بیشتر شبیه برادر بزرگ ترم است تا خودم.
اولین بار چه زمانی با مفهوم حلال و حرام آشنا شدید؟
از همان دوران کودکی با مفهوم حلال و حرام آشنا شدم. یادم هست در آن دوران وقتی که هفت یا هشت سال سن داشتم، یک بار برادرم در کوچه پول پیدا و خرجش کرده بود و وقتی به خانه آمد و داستان را برای ما تعریف کرد، مادربزرگ من دعوایش کرد و معادل آن پول را داد و از او خواست که آن را به همان جا ببرد و آن را در جایی بگذارد که صاحبش پیدا شود. مثلا در مغازه ای، جایی بگذارد و کاغذ بزند که این مبلغ پیدا شده است.
برادرم هم این کار را کرد، بنابراین ما از همان دوران کودکی با چنین مفاهیمی آشنا شدیم و خب، البته داستان هایی که بزرگ ترها برای مان تعریف می کردند هم چنین مضامینی داشتند و نکته مهم تر اینکه در آن زمان حساسیت روی این موضوعات نسبت به الان خیلی بیشتر بود.
الان که بزرگ شده و خودتان صاحب فرزند شده اید، این مفاهیم را چگونه به بچه های تان آموزش می دهید؟
الان زمانه کمی فرق کرده است و شاید نتوانیم بچه های امروز را با همان روش های قدیمی، به خوبی با مفاهیم حلال و حرام آشنا کنیم. اما از راه های دیگری این کار انجام شدنی است. چون ارتباط همه بچه ها به مدرسه، مهدکودک یا خواهر و برادرهای شان محدود شده و به همین دلیل خیلی با مفاهیم مالی اشنایی ندارند.
علاوه بر این، اغلب بچه های امروز همه چیز برای شان در خانه آماده و فراهم است ولی در آن زمان بچه ها خودکفاتر و مسئول تر بودند، مثلا ما پول توجیبی می گرفتیم و از همان دوران با قلک پس اندازکردن و نوعی مسئولی پذیری را آموزش می دانند. امروز هم برای بچه های خودم از الگوهای آن دوران استفاده می کنم و با تعریف کردن داستان و کتاب خواندن چنین مفاهیمی را به آنها آموزش می دهم و فکر می کنم که خیلی هم خوب جواب داده است.
توصیه من هم این است که مادرها یا مادربزرگ ها برای بچه ها کتاب بخوانند و قصه هایی که بار اخلاقی دارند، تعریف کنند. در خیلی از قصه هایی که برای بچه ها تعریف می کنم که عمدتا هم ایرانی- اسلامی و مخصوص کودک و نوجوان است با مفاهیمی چون حلال، حرام، رزق سالم و... آشنا می شوند. به خصوص قصه پیامبرانی مثل حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت سلیمان و... را تعریف می کنم و اتفاقا خیلی هم دوست دارند. نکته دیگری که سعی می کنم به بچه ها آموزش دهم این است که بچه ها باید از همان سنین کم یاد بگیرند که به دیگران کمک و بخشی از پول خود را صرف کمک به دیگران کنند.
یکی از تفکرات غالب در جامعه این است که به عقیده خیلی ها پولدار بودن امری مذموم است و خیلی ها حتی این تعبیر غلط را به کار می برند که پول حلال جمع نمی شود، نظر شما درخصوص این تعابیر چیست؟
من اصلا تفکرات و تعبیرات این چنینی را قبول ندارم، ما حتی در مضامین و داستان های اسلامی هم کسی مثل حضرت سلیمان را داریم که خیلی غنی و ثروتمند بوده است و در بسیاری از روایات و احادیث اسلام هم فقر مورد نکوهش قرار گرفت است و امامان ما هم خیلی فقیر نبودند و نسبت به آن دوران دارایی هایی داشتند ولی بخشنده و ساده زیست بودند و دلیل ساده زیست بودن شان هم این است که حاکم جوامع اسلامی باید ساده زیست باشد علاوه بر اینکه ساده زیست بودن با فقر خیلی تفاوت دارد.
به همین دلیل ثروت ضدارزش نیست و به عقیده من یک فرد خیلی راحت می تواند پول دربیاورد به شرطی که ذهن را سالم و اخلاق مدار نگه دارد و همیشه به پول نگاه وسیله ای داشته باشد چون پول خیی از مشکلات را حل می کند و اگر در مسیر درست و اخلاقی خرج بشود، نه تنها ضدارزش نیست بلکه خیلی هم ارزشمند است.
کارآفرینی که تولید ثروت می کند نباید ثروتش بیشتر صرف توسعه فردی شود بلکه باید کاری را که راه انداخته توسعه دهد، افراد زیادی را داری شغل کند و بخش اعظمی از ثروتش را هم در مسیر خدمت به مردم قرار بدهد. به عقیده من این گونه ثروت داشتن خیلی هم ارزش محسوب می شود.
با توجه به اینکه به دلیل موقعیت شغلی تان با افراد بسیار زیادی اعم از پولدار و فقیر سروکار دارید، چقدر از این موارد دیده اید که افراد به دلیل واردشدن مال حرام در مال شان دچار مشکل شدند؟
خیلی زیاد از این موارد دیدم.
واقعا خیلی زیاد دیده اید یا اینکه تعارف می کنید؟
نه، واقعا خیلی زیاد دیده ام. مثلا در دیداری که با خیلی از زندانیان داشتم اکثر آنها دلیل ارتکاب جرم شان سرقت بوده و سرقت هم یعنی اینکه مال حرام آوردن. عمده آن ها هم خلا و مشکلات تربیتی داشتند. خصوصا در دوران کودکی خیلی مهم است که یاد بگیرند اصلا دست شان به سمت چیزی که برای خودشان نیست نرود، ممکن است به خاطر کودکی شان یک وقتی چیزی را از جایی بردارند ولی باید یاد بگیرند که دست درازی به مال دیگران نکنند. این اتفاق فقط برای افراد در طبقه پایین نمی افتد. و شامل افراد سطوح بالا و ثروتمند هم می شود.
مثلا بسیاری از ثروتمندان هستند ک خمس و زکات نمی دهند و این به معنی این است که بخشی از مال فقرا در مال آنهاست و آنها ملزم اند که آن را پرداخت کنند، چون قانونی است که خداوند گذاشته و اگر آن را پرداخت نکنیم درواقع بخشی از مال و دارایی ما حرام است. حرام بودن مال آنها بالطبع مشکلات زیادی برای آن فرد ثروتمند به وجود می آورد. مثلا من خودم این موضوع را به دفعات دیده ام که فرد ثروت بسیار زیادی دارد ولی به دلایل مختلفی مثل بیماری یا داشتن فرزند ناخلف نمی تواند از آن لذت ببرد و استفاده کند.
من همیشه به کسانی که ثروت های نجومی دارند، می گویم که مثلا ساخت یک مدرسه یا قربانی کردن یک گوسفند کافی نیست، کسی که میلیاردی ثروت دارد باید میلیاردی کمک و از ثروتش خارج کند. وقتی ما هنوز تعداد زیادی کودک و زنان بی خانوار و بی سرپناه داریم، معنی اش این است که در مال خیلی از ثروتمندان همچنان مال حرام وجود دارد.
چون اگر ما مسلمانیم باید از قوانینی که خالق هستی برای ما گذاشته، پیروی کنیم. به تعبیری، تعداد زیاد فقرا به عمل نکردن ثروتمندان از قوانین الهی و کمک به آنها بر می گردد که البته این یکی از فاکتورهای فقر است و فاکتورهای دیگری مثل مسئولان و سازمان ها هم وجود دارد ضمن اینکه ما کشور ثروتمندی هستیم و حق مان داشتن این همه فقیر نیست.
پس با این جدیتی که در این باره صحبت می کنید به نظر می رسد که خودتان به این موضوع اهتمام جدی دارید؛ برخی از خانواده های معتقد و به خصوص خانم های خانه خیلی دقت دارند که سر سال خمس یا زکات که می رسد تلاش می کنند آن را زودتر پرداخت کنند و اگر همسرشان این کار را نکند، خودشان دست به کار می شوند و از مایحتاج خانه مثل برنج، نمک و... می بخشد. شما هم در این حد سخت گیر و جدی در این موضوع هستید؟
بحث پرداخت خمس و زکات من به شکل سالی نیست که در سال مشخصی آن را پرداخت کنم. قانونی که در این رابطه برای من وجود دارد این است که بعد از اتمام هر پروژه یک چهارم آن صرف موسسه خیریه مهرآفرین می شود حال می خواهد این پروژه یک ماهه باشد می خواهد یک ساله باشد.
علاوه بر آن، از سهم شخصی خودم هم یک چهارم پرداخت می کنم. این موضوع در ابتدا در شرکت هم مورد بحث قرار گرفت و خیلی از اعضای هیئت مدیره، حتی افرادی که ایرانی نبودند به این موضوع اعتراض و شکایت کردند اما در حال حاضر این قانونی شده است و همه هم آن را پذیرفته اند.
همسرم هم در این باره حساسیت دارد و سال به سال این کار را انجام می دهد. اما متاسفانه این مسئله هنوز خیلی جا نیفتاده و در حال حاضر هم با توجه به شرایط موجود وضعیت بدتر هم شده است؛ ما قبلا در میان 136 کشور در مجمع جهانی اقتصادی در شاخص نیکوکاری رتبه 81 را داشتیم ولی در حال حاضر رتبه مان 93 شده و این به معنای این است که برخلاف تصور غالب که فکر می کنیم مردم نیکوکاری هستیم، نسبت به سایر کشورها رتبه خوبی نداریم و این نمایانگر کم شدن میل و رغبت مردم به کمک کردن است.
با وجود فعالیت های زیادی که هم در شورا دارید و در شرکت و موسسه خیریه تان، احتمال ورود مال حرام به داشته های خیلی زیاد می شود، برای جلوگیری از این اتفاق چه می کنید؟
به نظر من در یک سازمان، شرکت یا نهاد بزرگ رفتارهای کارمندان آن شرکت تا حد زیادی بستگی به رفتار مدیرعامل مجموعه دارد و آنها از رفتار آن مدیر تبعیت می کنند. ضمن اینکه یک مدیر باید در مجموعه اش یک سیستم حاکم کند تا اگر خودش حضور نداشت، سیستم به جای خودش کار کند و کارها به خوبی پیش برود. طبیعتا در آن سیستم باید سلامت و اخلاق تجاری لحاظ بشود.
کما اینکه در حوزه کاری من پیشنهادات خوب و سودآوری برای صادرات و واردات می شود ولی خیلی از آنها را به دلیل اینکه ضدمنافع و ارزش های ملی است، نمی پذیرم و از سود آن صرف نظر می کنم. در همان ابتدا سه شرط هم برای خودم و هم برای کارمندانم گذاشتم که کار غیرشرعی، غیرقانونی و ضد ملی انجام نمی دهیم. اگر هم مدیری از این سه شرط سرپیچی کند، او را جا به جا می کنیم.
در حال حاضر با وجود فعالیت های مختلفی که دارید چگونه برنامه ریزی می کند که به همه آنها برسید؟
در حال حاضر فعالیت هایم را به سه دسته کارهای خیریه و عام المنفعه، شورای شهر و کارهای تجاری و بازرگانی تقسیم کرده ام. دلیل حضورم در شورا هم این بود که با راه اندازی خیریه با خیلی از مشکلات مردم آشنا شدم و مشکلات و مسائل آنها دغدغه ام شد، به همین دلیل تصمیم گرفتم که وارد شورا شوم تا درد و مشکلات مردم را به مسئولین منتقل کنم چون به نظرم مسئولین به این موضوع خیلی بی توجه بوده اند.
فرصت می کنید با بچه های تان باشید؟
طوری برنامه ریزی کردم که از ظهر روز پنج شنبه تا آخر روز جمعه که در خانه هستم، هیچ برنامه کاری نداشته باشم و در کنار خانواده و بچه ها باشم. در روزهای کاری هم سعی می کنم که عصرهای تابستانی حدود ساعت 7 و عصرهای زمستانی ساعت 5 خانه باشم. البته برای شان برنامه ریزی هایی هم برای اوقات فراغت و آموزش و یکسری کلاس ها انجام می دهم و در حد توانم سعی می کنم بچه ها را درست تربیت کنم.
اگر بخواهم خیلی خلاصه از تربیت بچه ها بگویم اینکه سعی می کنم فرزندی تربیت کنم که همه ابعاد وجودی اش رشد پیدا کرده باشد و یک انسان تک بعدی در جامعه نباشد.
با وجود برنامه هایی که تا الان از آنها گفتید، چگونه به انجام همه آنها، آن هم به گفته خودتان به نحوی مطلوب می رسید؟
من خیلی به جانشین پروری اعتقاد دارم و اینکه باید مدیرانی تربیت کنم که اگر در برهه ای خودم هم نبودم، بتوانم او را جانشین خودم قرار دهم. کمااینکه در حال حاضر با اتفاق افتادن این امر در موسسه خیریه مهرآفرین، برای موسسه ای که تا پیش از این هر روز وقت می گذاشتم تنها یک روز وقت می گذارم و کارهای سایر روزها را مدیران دیگری که در طول این سال ها تربیت شده اند، انجام می دهند. به همین دلیل خیلی به بحث جانشین پروری اعتقاد دارم.
یکی از مسائلی که معمولا در مراکز خیریه وجود دارد، مشکل آموزش مباحثی مثل حلال و حرام به بچه هایی است که در این موسسات هستند. با این مشکل چه می کنید؟
ما سعی می کنیم به این بچه ها آن قدر توجه کنیم و ببینیم شان که به مرور زمان اخلاقیات را یاد بگیرند و با این مفاهیم آشنا شوند. به عبارتی رفتار زشت و مذموم این بچه ها تا حد زیادی به برخورد جامعه بر می گردد، اگر جامعه این بچه ها را نبیند و از کنار آنها بی توجه رد شود، آنها به فکر انتقام جویی می افتند اما اگر جامعه آنها را ببیند و به آنها توجه کند، اتفاقا خیلی خوب این مضامین و مفاهیم را یاد می گیرند.
به این ترتیب می توانیم بگوییم که جامعه نیاز دارد به این بچه ها توجه کند نه اینکه آنها به توجه ما نیاز دارند چون اگر جامعه توجه نکند، آسیب می بیند.
شما به عنوان یک فرد مطلع از این مشکلات تا به حال در شورای شهر برای رفع این مشکلات چه کردید؟
من همه تلاشم این است که مسئولان را متوجه این واقعیت ها بکنم و خوشبختانه جواب گرفتم، طوری که در سال های قبل خیلی به کودکان کار و مسائل و آسیب های زنان پرداخته نمی شد اما امروز این موضوعات تبدیل به تیتر یک خیلی از رسانه ها شده است. از همه اینها مهم تر، اینکه باید تلاش کنیم که مسئله را درست حل کنیم.
اگر همین الان ثروت و دارایی های تان را از شما بگیرند، عکس العمل تان چیست و چه زندگی ای برای خود متصور می شوید؟
من خیلی زود خودم را با شرایط سازگار می کنم و می دانم که در همان شرایط هم می توانم زندگی کنم. ضمن اینکه اگر الان از من داشته هایم را بگیرند، درست است که توان و انرژی سال های قبل را ندارم ولی درعوض چیزهای دیگری مثل اعتبار و تجربه دارم که می توانم از آنها پول دربیاورم چون به عقیده من واژه تجارت تشکیل شده است از تخصص، جسارت، اعتبار، روابط و تجربه.
می بینید که هیچ جای این قضیه پول قرار ندارد. به این ترتیب اگر اینها را داشته باشیم، می توانیم دوباره پولدار شویم ولی باید حواس مان باشد که اعتبارمان هم با پول نرود.
به عنوان سوال پایانی، چندبار تاحالا این جمله را شنیدی: «نفست از جای گرم بلند می شود!»
خیلی زیاد شنیده ام و مورد بی مهری قرار گرفته ام ولی موضوع این است که من برای رسیدن به این شرایط سختی و زحمت کشیده ام و این طور نبوده که این شرایط، حاضر و آماده برای من مهیا شده باشد. من با بی پولی کار و ریسک کردم، برابر سختی ها کوتاه نیامدم و با شرایط هم خودم را سازگار کردم تا به این موقعیت و وضعیت رسیدم. از همه اینها مهم تر حضور مداوم امید معجزه آفرین است.
حتما برایتان پیش آمده که از لباسی که دوخته اید، مقداری پارچه اضافه آمده باشد یا در میان خرت و پرت هایتان، کاموا، تور و خورده ریز هایی باشد که به نظر به درد نخور بیایند. در این خود آموز به شما یاد می دهم به سادگی با باقیمانده تکه های رنگی پارچه، تور و کاموا یک لباس زیبا و رنگی برای گلدان هایتان درست کنید.
وسایل لازم
مراحل ساخت
1.در این عکس، تمام مراحل کار را مشاهده می کنید. ابتدا روی گلدان را با قلمو، آغشته به چسب کنید. سپس به آرامی پارچه رنگی را دور گلدان بپیچید، طوری که همه نواحی یکدست باشند و زیر پارچه هوا جمع نشود. در مرحله آخر با قیچی، برش های کوچکی در لبه های پارچه ایجاد کنید تا به آسانی به لبه داخلی گلدان چسبیده شود.
2 .مراحل کار این خودآموز نیز مانند قبلی است با این تفاوت که در اینجا به جای پارچه، از تکه های تور استفاده شده است.
دراینجا چند نمونه ساده دیگر، برای ایده گرفتن مشاهده می کنید.
کسب و کار کوچک بصورت مستقل است و هر شرکتی با کمتر از ۵۰۰ پرسنل در این حیطه قرار میگیرد. این اندازه مرسومترین استاندارد تعریف شده است. در آمریکا حدود ۵/۲۲ میلیون کسب و کار مستقل از کشاورزی و زراعت وجود دارد که ۹۹ درصد آن کسب و کار کوچک (Small Business) به حساب میآیند.
۱. ذهنتان را برای بازی پیش رو آماده کنید و رشد و توسعهی نگرش کارآفرینانه را در خود آغاز نمایید.
"رهبری به عنوان نیست، به نمونهی عمل است." دنیل آدنتوجی
دلیل موفقیت چشمگیر کارآفرینانی چون بیل گیتس و آلیکو دانگوته این است که ذهنشان را مثبت تربیت کردهاند.
یکی از اولین کارهایی که برای کارآفرین شدن باید انجام دهید ایجاد تفکر و ذهنیتی کارآفرینانه است.
به یاد داشته باشید که برای کسب و کارتان باید سرانجام روزی شغل فعلی را رها کنید. پس باید از نظر روحی و ذهنی آمادگی داشته باشید. باید برای چالشهای پیش رو آماده شوید.
یک توصیه حرفهای:
کارآفرینی که دیدگاهی کارآفرینانه نداشته باشد هرگز موفق نخواهد شد. بدون چنین دیدگاهی موفق نخواهید بود. باید مهارتهایی چون رهبری، مذاکره و برقرار کردن رابطه و شبکهسازی با آدمها را در خودتان ایجاد کنید.
شما همچنین باید برنامههایی برای شرکت در سمینارهای مربوط به کسب و کار تدارک ببینید تا برای کارهای آینده مجهزتر و قویتر باشید.
۲. خودکاری بردارید و طرح کسب و کاری قوی طراحی کنید.
برای ادارهی موفق یک کسب و کار کوچک احتیاج به یک طرح کسب و کار دقیق و قوی دارید. اگر قصد راه اندازی کسب و کار نوپایی را دارید حتماً به آن احتیاج خواهیدداشت.
توصیه حرفهای:
فراموش نکنید که یک طرح کسب و کار خوب، مبلغ تقریبی که برای شروع به آن احتیاج دارید، مبلغی که برای رشد لازم خواهید داشت و مکانی که قرار است در آن کسب و کار برپا شود را شامل میشود.
۳. به دنبال همکار باشید؛ شریک یا شرکایی قابل اعتماد.
در تمامی کسب و کارهای نوپا، "همکاری" نکتهی حائز اهمیتیست. در واقع یکی از رموز موفقیت شرکتهایی چون اپل، میکروسافت، گوگل و اینتل همین همکاری است.
اما پیش از انتخاب شریک کاری مطمئن شوید که آن شخص با شما دیدگاه و چشمانداز مشترکی دارد. بدون همکاری دوطرفه کسب و کار شما رشد نخواهد کرد.
توصیه حرفهای:
یکی از قوانین هوشمندانهی شراکت تجاری، امضای قرارداد انحلال شراکت است. به این دلیل که اگر احیاناً همه چیز بر وفق مراد پیش نرفت راه خروجی منطقی و مناسبی باقی بماند.
۴. از اول تمام وقت شروع نکنید. کسب و کار جدید را نیمه وقت آغاز کنید.
پس از طی برداشتن قدمهای فوق، گام بعد شروع نیمه وقت کسب و کار مورد نظرتان است. من همیشه بر اهمیت این نکته برای کارمندان تأکید میکنم. حقیقت این است که بسیاری از ما برای برپا کردن کسب و کار خود برنامهریزی میکنیم ولی همهی ما آمادگی برخواستن و راه افتادن یکباره را نداریم.
توصیه حرفهای:
منتظر چراغ سبز نمانید.
۵. صبر نکنید تا همه چیز تیره و ناامید کننده یا شیرین و کامل به نظر برسد! هرچه سریعتر "شروع" کنید.
نکته:
به اینکه اگر کسب و کارتان را شروع کنید چه میشود یا اگر شروع نکنید چه اتفاقی رخ میدهد فکر نکنید!
واقعیت این است که برای "شروع" فرآیند راهاندازی کسب و کار نیازی به پول ندارید. به گزارش دریک، در واقع اصلاً به منابع مادی احتیاج ندارید؛ تنها باید مصمم باشید و دارای ذهنی مثبت. کسانی که این دو ویژگی را دارند در کسب و کار خود پیشرفت میکنند.
اگر سرمایهی شما کافی نیست ذهنتان را درگیر نکنید، با آنچه دارید "شروع" کنید.
فراموش نکنید کارآفرینان مطرح دنیای اینترنت مثل برایان کلارک (Brian Clark)، درن روز (DarrenRowse)، بامیدل اونیبالوسی (Bamidele Onibalusi)، مایکل چیبوزور (Michael Chibuzor) و جان چو (John Chow) وقتی کسب و کار آنلاینشان را آغاز کردند سرمایهی کافی و لازم در اختیارشان نبود و با همان مقدار کمی که داشتند شروع کردند.
به یاد داشته باشیم کمپانیهای دِل، فیسبوک، گوگل و آمازون همه از خوابگاه های دانشجویی شروع شدند؛ شما هیچ بهانهای ندارید!
۶. تقسیم کار کنید.
راهاندازی و پیگیری امور یک کسب و کار نوپا میزان زیادی از وقت و انرژی شما را به خود اختصاص میدهد و نیازمند کار و تلاش بسیار است.
قدم بعدی برای شروع کار، تخصیص بهینهی زمان است.
چند ساعت از روز را به کار کردن بر روی کسب و کار شخصی خود اختصاص خواهید داد؟
آیا میخواهید کسب و کارتان را آخر هفتهها بگردانید؟
باید به این سؤالها پاسخ دهید.
توصیه حرفهای:
به یاد داشته باشید اگر میخواهید کسب و کارتان دوام داشته باشد، باید برای ساختنش زمان بگذارید.
اینجا جایی است که شرکای شما وارد قضیه میشوند. اگر شریکی دارید وظایف را تقسیم کنید و دائم به خودتان یادآوری کنید که نسبت به موفقیت یا شکست هر تکلیف مسئولیت آنرا بپذیرید.
نکته:
نگویید "کار روزانهی من وقتی برای برپاکردن کسب و کار جدیدم نمیگذارد." هرگز!
من کارآفرینانی مثل اوان چیا (Ewen Chia) و اوبازو اوجیگبیس (Obazu Ojeagbase) میشناسم که روزها کار معمولشان را انجام میدادند و شبها کسب و کار شخصیشان را به پیش میبردند.
۷. از کارتان استعفا دهید.
این قسمت، بخش محبوب من است!
تبریک میگویم!
بعد از شروع کسب و کاری کوچک، گام بعدی ترک شغل فعلی است. حقیقت این است که هیچ راهی برای انجام درست و موفق دو کار به طور همزمان وجود ندارد.
برای دستیابی به حداکثر موفقیت ممکن باید روی یکی تمرکز کنید.
اگر واقعاً میخواهید کسب و کارتان در مدت زمان کوتاه رشد کند باید تمام تمرکزتان را متوجه آن کنید.
توصیه حرفهای:
زمانبندی استعفایتان را درست تنظیم کنید. در تصمیمگیری عجله نکنید، قبل از استعفا مطمئن شوید که کسب و کارتان حداقل کمی پول روانهی حساب بانکیتان میکند!
۸. افسرده نشوید؛ مقاوم باشید!
راهاندازی کسب و کاری نوپا مثل آب خوردن نیست! واقعاً محتاج کار سخت و سنگین است. اما به یاد داشته باشید که هر چقدر مسیر، پراسترس و دشوار شد تسلیم نشوید.
تسلیم نشوید و کوتاه نیایید.
اگر احساس کردید که از نظر روحی تحت فشار و دچار اضطراب هستید، شرایط سخت و پراسترسی که کارآفرینانی همچون لری پیج (Larry Page)، دیوید فولی (David Filo) و مایکل دل (Michael Dell) کارشان را در آن آغاز کردند به یاد آورید.
از این آدمها برای خودتان مدل و الگو درست کنید.
از اشتباهاتشان درس بگیرید و مطالبشان را بخوانید. این سریعترین راه موفقیت و توسعهی کسب و کار نوپای شماست.
"اینکه کجا هستید مهم نیست، اینکه به "کجا میروید" تعیین کننده است."
در این جا 15 مهارت اساسی زندگی لیست شده است که موفقیت شما را تعیین می کنند و با این حال هنوز در برنامه درسی مدارس جای نگرفته است؛ با این که باید در آن قرار بگیرد.
1- تشخیص کلاه برداری
مدارس به طور معمول به دانش آموزان نمی آموزند که چگونه می توان نشانه های کلاه برداری را تشخیص داد و حداقل یک بار فریب خوردن تنها راه آموختن این است که چقدر کلاه برداری دنیا را پر کرده است.
در دنیای امروز اگر بتوانید به محض دیدن یک معامله متوجه خطر آن شوید بسیار کارآمد خواهدبود؛ به ویژه در عصری که خیلی از افراد می توانند خود را در پشت چهره متغیر اینترنتی شان پنهان کنند. آموزش تشخیص کلاه برداری به دانش آموزان به آن ها اجازه می دهد که مسیری طولانی در زندگی شان پیش بروند.
2- مذاکره
در بیشتر کلاس های درس فضای خیلی کمی به بحث و مذاکره اختصاص می یابد. هرتلاشی از سوی دانش آموزان برای بهترکردن اوضاع خودشان با ابروهای گره خورده معلم و انگشت اشاره کشیده شده اش به سوی دیوار مواجه می شود مگر آن که خود معلم روز خوبی را گذرانده باشد و تصمیم گرفته باشد که در مورد تاریخ مقرر شده برای سوال و جواب درسی خاص با دانش آموزان کوتاه بیاید. این واقعا مایه آبروریزی است.
چون زمانی که شما وارد دنیای بزرگ بزرگسالی می شوید، داشتن قابلیت مذاکره برای بیرون آمدن از برخی شرایط جدی و دشوار، حیاتی خواهدبود. استراتژی های مذاکره به خصوص در دنیای کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرند و آموزش چگونگی تسلط بر این مهارت از سنین کودکی باعث خواهدشد که کودک بعدها در زندگی سود زیادی به دست آورد.
3- دفاع شخصی
فکر کردن در مورد این قضیه هیچ گاه خوب نیست؛ اما واقعیت این است که متاسفانه تعداد زیادی از افراد خطرناک در دنیا وجود دارند که ممکن است روزی به دلایل مختلف شما را به شخصه هدف بگیرند. برای در امان ماندن مهم است که اصول اولیه دفاع شخصی را بیاموزید؛ هم برای محافظت از خودتان در هنگام سخنرانی و هم در صورت اتفاق به صورت فیزیکی، دفاع شخصی بخشی جدانشدنی از زندگی ست و اگر بدانید که چطور می تواند در برابرشان از خود محافظ کنید، باعث افزایش اعتماد به نفس و شادبودن شما می شود و به شما اجازه می دهد تا یک زندگی سرشار از موفقیت داشته باشید.
4- سلامت روان
مدارس گاهی اوقات کارگاه ها و فعالیت هایی برگزار می کنند که در آن نمایندگان مختلف سلامت از کلاسی به کلاس دیگر می روند اما در اغلب موارد جنبه سلامت روان به طور کلی به مشاور مدرسه بستگی دارد؛ تازه اگر مدرسه مشاوری داشته باشد. در اغلب موارد، جوانان امروز در زمینه سلامت روان به طور عمده در ناآگاهی باقی می مانند و مسائلی مانند افسردگی، بسیار ضعیف درک می شوند. در هر مدرسه باید آموزش درست سلامت روان صورت گیرد تا همه در مورد مشکلات ذهنی آگاهی یابند.
5- اجتماعی سازی
این روزها مدیریت پروفایل های تان در اینترنت چیزی بیش از تعداد بالای لایک هاست. این می تواند تفاوتی بین پیشنهاد کاری عالی و مواجه شدن با رشته دنباله دار طرد شدن از کار ایجاد کند. اگر ظاهر پروفایل آنلاین خود را حرفه ای نگه دارید و به طور مرتب آن را چک کنید، باعث می شود که کارفرمایان بالقوه بلوغ تان به عنوان یک فرد را به رسمیت بشناسند و مدارس واقعا باید به طور گسترده ای هنر و نظم نهفته در ایجاد هویت اینترنتی منحصر به فردتان را آموزش دهند.
6- موارد اضطراری و کمک های اولیه
کمک های اولیه باید در فواصل مشخص، در همه مدارس و همه سنین تدریس شوند. علم به طور مرتب به دنبال راه های جدیدی ست تا از لحاظ پزشکی انسان ها را درمان کند و برخی از آن تکنیک های تنفس مصنوعی قدیمی که در زمان کودکی در تلویزیون دیده اید امروز خطرناک محسوب می شود. آموزش متناوب و به هنگام نحوه عمل در هنگام اضطرار و کمک های اولیه در مدارس می تواند کمک زیادی به فردی کند که در آینده در وضعیتی جدی گرفتار خواهدشد.
7- تعمیرات خانگی
همان طور که شما بزرگ تر می شوید، متوجه ضرورت توانایی تعمیران اولیه خانگی خواهیدشد. یکی از بدترین احساسات دنیا این است که یک وسیله خانگی خراب شود و شما با چهره ای گنگ روبرویش بایستید و ندانید که چگونه باید تعمیرش کنید. زمانی که وارد اولین خانه خودتان می شوید، چند آموزش اولیه در مورد نحوه نگهداری و تعمیر وسایل خانه معمولی می تواند بسیار مناسب باشد.
8- خودارزیابی
نگاهی طولانی و دقیق به خود و اعتراف به آن چه که واقعا در آن خوب عمل می کنید (یا برعکس) شاید یکی از چالش برانگیزترین مسائل زندگی باشد. افراد کمی هستند که می توانند واقعا این کار را انجام دهند. این کار نیازمند تمرین و دانستن این موضوع است که آن چه باید در خودتان ارتقا دهید باعث می شود که فرد بهتری در تمام جوانی زندگی باشید.
9- تعادل
مدرسه به درستی شما را تشویق می کند تا برای ارتقای عملکرد آکادمیک خود به سختی تلاش کنید اما چیزی که به شما نمی آموزد این است که تعادل را در زندگی خود لحاظ کنید تا در تمام جوانب زندگی به سطوح بالا دست یابید؛ از داشتن زمانی آرامش بخش با خانواده گرفته تا سخت کارکردن یا گذراندن بعدازظهری لذت بخش با دوستان.
دست یابی به مفهومی مناسب از تعادل به منظور شادتر و سالم تر زندگی کردن ضروری ست. مدیریت درست زمان به شما اجازه می دهد تا مطمئن شوید که مسائلی که باید در ابتدا درنظر گرفته شوند، به هر قیمتی که شده در ابتدا درنظر گرفته می شوند.
10- آشپزی
دلیلی وجود دارد که بسیاری از دانشجویان زندگی شان در طی سال های دانشجویی را با خوردن نودل های آماده می گذرانند. البته یکی از عوامل پول است اما عامل دیگر این است که افراد بالغ خیلی کمی وجود دارند که در هنگام ورود به خوابگاه دانشجویی تجربه واقعی آشپزی داشت باشند.
درست کردن غذایی که آب دهانتان را راه بیندازد صرفا مختص به سرآشپزهای موفق نیست. آشپزی مهارتی ست که می تواند دوستان و رییس تان را تحت تاثیر قرار دهد و از همه مهم تر سلامتی شما را حفظ کند. البته کلاس های آشپزی در مدارس وجود دارد اما تاکید بر چند دستور غذای خوشمزه و سالم واقعا می تواند به کودکان کمک کند تا در هنگام ورود به مقطع جدید زندگی شان بتوانند از پس آشپزی برآیند.
11- کنار آمدن با واقعیت های تلخ
ساده یگویم: زندگی منصفانه نیست. اگر انتظار دارید که باشد، ناامید خواهید شد. گاهی اوقات اوضاع بر وفق مراد شماست و برخی مواقع نیست. گاهی مسائل آن قدر سخت می شود که دلتان می خواهد موهای تان را از جا بکنید، اما اگر به شما آموزش دهند که با واقعیت های تلخ کنار بیایید، می توانید زندگی شادی را به رغم فشارها و استرس هایی که زندگی به شما تحمیل می کند، داشته باشید.
12- پول همه چیز نیست
داشتن یک شغل پردرآمد، خانه ای بزرگ و اتومبیلی پرزرق و برق عالی ست. ما این چنین فکر می کنیم زیرا امکانات مدرسه این را به ما آموخته است. معادله ساده ای ست: تلاش جدی در مدرسه= نمرات بهتر= چشم انداز بهتر= پول بیشتر. اما پول خوشبختی نیست. بالعکس، پول اگر در راه نادرست استفاده شود سمی خواهدبود و توانایی آن را دارد که برای افرادی که نمی توانند آن را از خوشی شان جدا کنند، بدترین ها را به همراه داشته باشد. ثروت و شادی دو مقوله جدا هستند و مدارس باید قبل از وارد شدن دانش آموزان به مقطع بالاتر، تلاشی خودآگاهانه در راستای حک کردن این مساله در ذهن دانش آموزان داشته باشد.
13- یادگیری از شکست
برخی معلمان در کنار آمدن با دانش آموزانی که با ساده ترین کارها درگیر هستند به طور استثنایی عمل می کنند. اما یادگیری از شکست دقیقا آن چیزی نیست که مدرسه به آن می پردازد. خیر، مدرسه قرار است آن قدر خوب عمل کند تا در اولین جایگاه شکست نخورید. به خودی خود در خوبی ست، اما واقعیت این است که همه در برخی شرایط زندگی شکست می خورند.
اما اگر از شکست درسی بیاموزید فاجعه محسوب نخواهدشد. درک این که چه چیزی اشتباه شده و چرا طبق برنامه پیش نرفته می تواند به شما کمک کند تا سبک زندگی تان را به شکلی تنظیم کنید که دیگر این اتفاق نیفتد. این اتفاق می تواند شما را قدرتمندتر و موفق تر کند و این گونه خواهدشد.
14- بخشش
گفتن این که کسی که شما را ناراحت کرده ببخشید، کار سختی ست. اگر واقعا بخواهید این کار را بکنید حتی سخت تر خواهدبود. این که اجازه دهید مسائل بی فایده کنار گذاشته شوند و به ادامه زندگی تان برسید چیزی ست که در برخی جلسات مشاوره خاص با افرادی که واقعا در شرایط واقعا مشکل ساز قرار گرفته اند مورد بحث قرار می گیرد.
اما عمل بخشش چیزی نیست که در حال حاضر در مدارس دنیا تدریس شود. بخشش فرآیند ست که نیازمند صبر و درک است. با این کار شما خود را به جای فرد دیگری قرار می دهید و به شما کمک می کند تا افراد دیگر را درک کنید و همین کار شما را به فرد موفق تری بدل می کند.
15- در انتظار اتفاقات غیرمنتظره بودن
شاید آموزش این کمی سخت باشد، اما این قانونی ست که همه باید برای رسیدن به موفقیت آن را فراگیرند. دنیا مکانی مطلقا غیرقابل پیش بینی ست. فکر ترسناکی ست؛ اما اگر خود را آماده کنید، به شکلی جالب هم خواهدبود. اگر ذهنیت تان این باشد که هرچیزی ممکن است در اطراف شما اتفاق بیفتد می تواند باعث ارتقای شخصیت تان شود و به شما کم کند، در زمان های سخت نیز با زندگی کنار بیایید.
یكی از روشهای مؤثر یادگیری مطالب ،استفاده از جعبه لایتنر است. در اینجا نحوه كار با این جعبه را توضیح می دهیم و امیدواریم شما با استفاده از این ابزار ساده و سودمند ، بر یادگیری خود بیافزایید و در زمان محدودتر با كیفیت بهتر مطالب بیشتری را به خاطر بسپارید. این وسیله توسط محقق اتریشی " سباستین لایتنر" طراحی شده و مطالب را از حافظه كوتاه مدت شما به حافظه بلند مدت منتقل می نماید. یادگیری به كمك این روش شما را از تكرار مطالب بی نیاز می سازد. همین امر یادگیری را شیرین و جذاب می كند.
اساس علمی:
این وسیله بر اساس تجارب روان شناسی و تربیتی زیر طراحی شده است:
1. اگر انسان یك مطلب یا مفهوم را به خوبی فرا بگیرد بعد از یك روز تا یك هفته تقریباً 45% آن را فراموش می كند و بعد از یك ماه 80% آن فراموش می شود. به این ترتیب فقط 20% مطلب وارد حافظه درازمدت می شود. جعبه لایتنر برنامه را به گونه ای تنظیم می كند تا با بیشترین تكرار در قسمت خطرناك منحنی فراموشی ، مطالب به حافظه دراز مدت هدایت شود.
2. قانون یادگیری اسكینر: بر اساس این قانون هرگاه بعد از هر عملی پاداش دریافت شود، انجام آن عمل تشدید خواهد شد. امتیاز بیشتر، پاداش موفقیت در بازی است. این امتیاز شما را علاقمند می كند تا كماكان، با شدت بیشتری به بازی ادامه دهید. این خاصیت در جعبه یادگیری لایتنر استفاده شده است، یعنی فرد تنها زمانی به قسمت بعدی می رود كه مطلب را آموخته باشد، این عمل درست مانند امتیاز دادن، فرد را به ادامه فرایند یادگیری تشویق می كند.
مزایای این وسیله:
1. از تكرارهای غیر ضروری جلوگیری می كند: شما برای آنكه مطلبی را از حافظه كوتاه مدت به بلند مدت منتقل كنید نیازمند تكرارهای مكرر هستید. وقتی صفحه ای را برای چندمین بار مطالعه می كنید، مجبورید مطالبی را نیز كه قبلا آموختهاید مجددا مرور كنید. در صورتی كه دیگر لزومی به تكرار نیست و تكرار بی جهت آنها باعث اتلاف وقت و انرژی، بی حوصلگی و در نتیجه دل زدگی شما می شود. اما جعبه لایتنر فقط مطالب چموش و رام نشدنی را شكار كرده و ما را وادار به تكرار آنها می كند.
2. اگر شما روند یادگیری را برای مدتی رها سازید، هیچ اختلالی در كار یادگیری ایجاد نمی شود جز آنكه مجبور می شوید كارتها را بار دیگر مرور كنید. البته توصیه ما این است كه كار را به طور منظم ادامه دهید. 3. با گرفتن امتیاز و مشاهده پیوسته موفقیت ، یادگیری برای شما از عملی خسته كننده به یك بازی لذت بخش و دلنشین تبدیل می شود.
چگونه از جعبه لایتنر استفاده كنیم:
جعبه لایتنر یك قوطی در باز است كه از پنج قسمت تشكیل می شود.
عرض قسمتهای مختلف به ترتیب 14,8,5,2,1 واحد است. این جعبه را می توانید خودتان با مقوا، جعبه یا قوطیهای پودر لباسشویی ، كفش و... درست كنید، یا اینكه از بازار تهیه نمایید. این روش را می توانید برای یادگیری لغات زبان انگلیسی و فارسی و یا هر فرمول یا مطالب درسی فراری كه می خواهید به خاطر بسپارید به كار گیرید. هر موضوع یادگرفتنی را روی یك برگ كاغذ (فیش) بنویسید. دقت كنید كه روی هر فیش تنها یك موضوع یادگرفتنی نوشته شود. یعنی لغت را در یك روی كاغذ و جواب آن را در روی دیگر برگه می نویسید.
مراحل كار:
1. روز اول: تعدادی از برگهها را تكمیل می كنید و پس از اینكه هر دوروی برگه را یكی دو بار مرور كردید، برگهها را در خانه اول جعبه قرار دهید. می توانید هر روز، ده پانزده یا تعداد بیشتری برگه آماده نمایید . شاید در بعضی روزها هم برگه ای تهیه نكنید.
2. روز دوم: ابتدا برگههایی را كه دیروز تهیه كرده بودید از خانه اول بردارید . سؤالات را از روی برگه بخوانید و سعی كنید جوابها را به خاطر بیاورید. آنهایی را كه بلد نبودید، مجدداً در خانه اول قرار دهید و آنهایی را كه بلد بودید، به خانه دوم منتقل كنید. پشت این برگههای خانه دوم یك كاغذ رنگی با ارتفاع بیشتر قرار دهید. در پایان، برگههایی را كه در روز دوم برای اولین بار تهیه كردهاید در خانه اول قرار دهید.
3. روز سوم: به برگههای خانه دوم دست نمی زنید زیرا خانه دوم هنوز تكمیل نشده است و ظرفیت دو گروه برگه را دارد. پس باز هم از برگههای خانه اول شروع می كنید و برگههایی را كه جواب سؤالاتشان را بلد هستید به خانه دوم منتقل می نمایید و در پشت كاغذ رنگی قرار می دهید تا این برگهها با برگههای روز گذشته مخلوط نشود. برگههایی كه پاسخشان را بلد نیستید به همراه برگههای جدیدی كه امروز تهیه كردهاید در خانه اول قرار دهید.
4. روز چهارم: الف. ابتدا از خانه دوم شروع كنید، زیرا خانه دوم ظرفیت دو گروه برگه را دارد و ظرفیت آن روز قبل تكمیل شده است. ولی فقط برگههای ردیف جلوتر را بر می دارید . ( یعنی برگههایی كه جلو كاغذ رنگی قرار دارند) سؤالات روی این برگهها را مطالعه می كنید و اگر جواب درست دادید برگهها را در داخل خانه سوم و در ابتدای آن قرار می دهید و پشت این برگهها یك كاغذ رنگی با ارتفاع بیشتر قرار می دهید تا فاصله گذاری مشخص شود. ضمناً برگههای باقی مانده در خانه دوم را جلوتر می برید و كاغذ رنگی را در پشت این برگهها می گذارید. ب. سپس به خانه اول برگردید و برگههای آن را بردارید و آنهایی را كه بلد هستید در خانه دوم و پشت كاغذ رنگی قرار دهید. ج. برگههایی كه پاسخ آنها را بلد نیستید و همچنین برگههای جدیدی را كه تهیه كردهاید در خانه اول می گذارید.
5 . خانه سوم برای چهار گروه برگه در نظر گرفته شده و باید چهار روز صبر كنید تا این قسمت تكمیل شود . البته هر روز پس از ورود برگهها از خانه دوم به خانه سوم پشت این برگهها یك كاغذ رنگی می گذارید تا قسمت سوم هم به تدریج و پس از چهار روز تكمیل شود.
6. خانه چهارم جای هشت گروه برگه را دارد و هشت روز پس از ورود اولین برگهها پر خواهد شد. خانه پنجم جای پانزده گروه برگه را دارد و شانزده روز پس از ورود اولین برگهها، این قسمت تكمیل می شود. یعنی اگر شما در كارتان وقفه ای نیاندازید سی روز طول خواهد كشید تا هر پنج قسمت جعبه لایتنر تكمیل شود. توجه دارید كه بین هر دو گروه برگه یك كاغذ رنگی با ارتفاع بیشتر قرار می دهید تا برگههای مربوط به روزهای مختلف با یكدیگر مخلوط نشوند . از روز سی و یكم به تدریج برگهها از داخل جعبه خارج می شوند و شما می توانید این برگهها را بایگانی نمایید. زیرا پس از پنج بار تكرار موفقیت آمیز هر برگه در زمانهای متفاوت، می توانید مطمئن باشید كه آن موضوع را برای همیشه فرا گرفتهاید و هیچگاه آن را فراموش نخواهید كرد. به این ترتیب شما با روشی كه شبیه بازی انفرادی است، در اوقات فراغت می توانید با كمترین میزان اتلاف وقت آنچه را كه یادگیری اش برایتان مشكل تر است بیشتر تكرار كنید و زودتر و برای همیشه به خاطر بسپارید و آنچه را كه زودتر یاد می گیرید فقط با پنج بار تكرار برای همیشه فرا بگیرید.
نكته مهم: در هر مرحله كه به سؤال یك برگه نتوانستید جواب دهید باید آن را به اولین خانه برگردانید.
ضمیر ناخودآگاه ما به عنوان منبع یا ریشه ی بسیاری از رفتارها، احساسات، نگرش ها و انگیزه های ما به حساب می آید. لذا، محققان و دانشمندان علوم ذهنی بر این عقیده اند که "هیپنوتیزم" می تواند ابزار بسیار قدرتمندی برای دسترسی به ضمیر ناخودآگاه و ایجاد تغییرات چشمگیر و قابل توجه در زندگی مان باشد.
در طول جلسه ی هیپنوتیزم یا خود هیپنوتیزم، شما کاملا آگاه از آنچه در حال جریان است، باقی می مانید. در حقیقت، در هیپنوتیزم، بسیاری از افراد یک آگاهی برتر را تجربه می کنند که در آن صدا ها با کیفیت تر شنیده می شود، افکار واضح تر می شوند و توانایی تصویر سازی ذهنی به شدت افزایش پیدا می کند.
بسیاری بر این عقیده اند که هیپنوتیزم حالتی است که در عین هوشیاری، تمامی استرس های ذهنی و جسمی از بین می رود و در عوض نشاطی غیر قابل وصف حس می شود، که زمینه ساز مناسبی برای ایجاد انواع تغییرات در ضمیر ناخودآگاه، آنهم به صورت پایدار می باشد.
به نقل از مجله پزشکی گود هوس کیپینگ (صفحه 81، 82 و 84)
دکتر اشپیگل، پزشک و استاد دانشگاه استنفرد می گوید: آنقدرها هم که فکر می کنید چیز عجیب و غریبی نیست. هیپنوتیزم شدن در حقیقت " تغییر دادن مرکز توجه است، در حالی که توجه تان را از محیط اطراف گرفته و آگاهانه تمام تمرکزتان را به موضوع مورد نظر می دهید."
به محض اینکه فردی هیپنوتیزم می شود، حساسیت او در برابر پیشنهادهای القایی به میزان زیاد و قابل توجهی افزایش می یابد و هیپنوتیزور می تواند در این حالت به فردی که در حالت هیپنوتیزم قرار دارد کمک کند تا مشکل یا اختلالی جسمی را درمان کند، رفتاری ناخواسته را تغییر دهد و یا باور و طرز فکری به خصوص را جایگزین باورها و عادات غلط و نارسای گذشته کند. البته دکتر اشپیگل می گوید در حالت خلسه و هیپنوتیزم قرار گرفتن هرگز به این معنا نیست که شما می توانید کارهایی را انجام دهید که نمی خواهید. در حالت هیپنوتیزم شما کاملا آگاه و هوشیار هستید و در حقیقت یک آگاهی برتر را تجربه می کنید و می توانید هر پیشنهادی را که به نظرتان صحیح نیست و می تواند به شما ضرر بزند را رد کنید.
هیپنوتیزم در چه مواردی می تواند به شما کمک کند؟